غرب شناسی, مباحث تاریخی

سرزمین ظلم پایدار(قسمت اوّل) – کودتای آمریکا در گواتمالا

کودتای گواتمالا، وقتی آمریکا به خاطر یک شرکت میوه کودتا می‌کند.

گواتمالا کجاست؟

گواتمالا کشوری کوچک در قلب آمریکای مرکزی است اقتصاد این کشور وابسته زیادی به برخی محصولات کشاورزی مانند موز و قهوه و شکر دارد، در گواتمالا همواره شرکت های آمریکایی حضور فعالی داشته‌اند امّا این رفت و آمدهای آمریکایی‌ها نه تنها تاثیر چندانی بر اقتصاد گواتمالا نداشته بلکه خود از عوامل عقب ماندگی اقتصادی و رفاهی مردم نیز شده بود!!

استعمار موزی گواتمالا

شرکت یونایتد فروت آمریکا حضور گسترده ای در گواتمالا دارد، این شرکت بیشتر زمین های کشت موز گواتمالا را تحت اختیار و تعداد قابل توجهی زمین که مستعد کشت موز بودند را هم به بهانه زمین رزرو به مالکیت خود در آورده بود، یونایتد فروت در واقع موز را کشت و برداشت می کرد و به دولت هم سود ناچیزی می داد و علت سیطره ای که این شرکت در گواتمالا داشت باعث شده بود که هیچ شرکت دیگری به طور جدی در گواتمالا حضور پیدا نکند این باعث می شد که رقابتی شکل نگیرد و در نتیجه کشت و برداشت و فروش موز به طور انحصاری در دستان این شرکت آمریکایی باشد.

آربنز به قدرت می‌رسد

در سال ۱۹۵۰ میلادی بارقه‌هایی از امید در گواتمالا پیدا می شود، از صندوق های رأی نام یک جوان جسور بیرون می آید، بله آن جوان جاکوبو آربنز بود، فردی که فقر و بی کاری و وضعیت نابه سامان گواتمالا را به خوبی دیده بود، و حال قصد دارد که اقتصاد گواتمالا را پویا کرده و برای مردمش رفاه را به ارمغان بیاورد.

اوّلین رویارویی با آمریکا

آربنز سعی می کند که وضعیت اقتصادی گواتمالا را متحول کند، بنابراین دست به اقدامات تحولی همچون ملی کردن زمین‌ها می زند، بزرگ‌ترین مشکل ملّی کردن زمین ها برای آربنز شرکت یونایتد فروت بود که نمی خواست چنگال خود را به راحتی از گواتمالا بردارد، بنابراین علی رغم پرداخت اجاره بها کم به دولت، برای تحویل زمین‌ها و خروج از گواتمالا مبلغ هنگفت 15 میلیون دلار را از آربنز مطالبه کرد، مبلغی که نه تنها بسیار زیاد بلکه جاه طلبی شدید این شرکت را نشان می داد، در هر صورت آربنز این مبلغ را نوعی باج خواهی دانست و حاضر نشد که چنین باجی به یونایتد فروت بدهد، نهایتاً پای فشاری آربنز جواب داد و یونایتد فروت مجبور شد که گواتمالا را موقتاً ترک کند.

جان فاستر دالاس (وزیر امور خارجه آمریکا) و آلن دالاس (رییس سیا)

آربنز گور خود را کند !!

این رفتار آربنز باعث شد که دست ایالات متحده آمریکا از یکی از بزرگ‌ترین منافعش در آمریکای مرکزی قطع شود، در آمریکا قیمت موز همیشه به طرز عجیبی ارزان بود (البته پیدا کردن ریشه این ارزانی‌ها با توجه به شرکت های استعماری آمریکا کار سختی نبود) و یونایتد فروت نمی خواست که به همین راحتی بازنده این قائله باشد؛ در هیئت مدیره این شرکت نام دو تن از مسئولین ارشد ایالات متحده آمریکا به چشم می خورد، جان فاستر دالاس و آلن دالاس، جان وزیر امور خارجه دولت وقت آمریکا بود و برادرش آلن هم ریاست سازمان سیا را بر عهده داشت ، آندو که قبل از این در ایران نیز دست به کودتا زده و دولت دموکراتیک محمد مصدق را سرنگون کرده بودند خوب می دانستند که در مقابل دولت‌هایی که علیه منافع آمریکا سرکش هستند باید چه کنند.

قدم های آمریکا برای سرنگونی یک حکومت

گام اوّل: جنگ نرم

همیشه اوّلین حربه آمریکا برای تخریب یک فرد یا یک دولت روش برچسب زدن بود، در آن زمان برچسب کمونیست بودن بهترین شیوه جهت تخریب یک فرد یا دولت بود، بنابراین آربنز را متهم کردند که فردی کمونیست است، رسانه های غربی دست به جو سازی می زنند که آربنز تمایلات کمونیستی دارد و قصد دارد که گواتمالا را تبدیل به کشوری کمونیستی و وابسته به بلوک شرق کند، و اگر با او مقابله نشود شوروی گواتمالا را می بلعد.
رسانه های غربی به شدت علیه آربنز تبلیغات کردند ، حتی اسقف اعظم گواتمالا ماریانو آرلانو نیز توسط آمریکایی ها قانع شد که اگر در مقابل دولت نایستاد، شیطان کمونیست در گواتمالا ظهور خواهد کرد.
این پروپاگاندای رسانه ای به خوبی جواب داد و آربنز هم از درون کشور و هم از بیرون احساس می کند که در خطر است، رویکرد همسایگان گواتمالا به دولت این کشور تغییر کرده بود و حتی تعدادی از افسران ارتش در پیامی به آربنز در خواست کردند که کمونسیت‌هایی که در دولت حضور دارند باید بر کنار شوند.
در واقع نه آرنبز تمایلات کمونیستی داشت و نه حتی یک نفر از اعضای هیئت دولتش کمونیستی و مارکسیستی بودند، حتی در مجلس گواتمالا هم کمونیست ها تنها 4 کرسی از 55 کرسی را در اختیار داشتند؛ نکته جالب تر این بود که اساساً گواتمالا هیچ ارتباطی با اتحاد جماهیر شوروی نداشت و حتی این دو کشور رابطه دیپلماتیک هم نداشتند.
آربنز حاضر نشد همین معدود کمونیست‌ها را هم برکنار کند، چرا که این کار را عملی غیر دموکراتیک می دانست .
رویکرد آربنز باعث شد که صراحتاً جان پیوری فورد سفیر آمریکا در گواتمالا به آربنس بگوید: تا وقتی که یک کمونیست در گواتمالا باشد روابط آمریکا و گواتمالا تیره و تار است.

گام دوّم: تحریم

آربنز برای تأمین نیاز های تسلیحاتی ارتش گواتمالا طبق معمول از آمریکا درخواست فروش سلاح می کند، امّا این دفعه بر خلاف سالیان گذشته آمریکا دست رد بر سینه آربنز می زند، طبیعتاً ممانعت آمریکا بر فروش اسلحه به یک کشور به این معنا بود که هیچ کشوری از بلوک غرب حق فروش اسلحه به آن کشور را ندارد، بنابراین دولت گواتمالا برای تأمین سلاح های مورد نیاز خود مجبور می شود که سراغ یکی از کشور های بلوک شرق یعنی چکسلواکی برود و این دقیقاً چیزی بود که آمریکا می خواست!
حال آمریکا راحت تر می تواند برچسب کمونیست بودن را بر پیشانی جاکوبو آربنز و دولتش بزند و حال می توان گام های بعدی براندازی را راحتتر برداشت.

گام سوّم: با جنگ تبلیغاتی همه چیز آماده کودتا می‌شود

آمریکا حالا وارد فاز جدی‌تر می شود و ضمن تشکیل ستاد هماهنگی کودتا در فلوریدا دست به آموزش ۵۰۰ تن سرباز مزدور گواتمالایی به رهبری ژنرال کاستی آرموس می زند، کشور های مرتجع منطقه نیز همچون نیکاراگوئه، هندوراس و پاناما به کمک آمریکا آمده و قرار می شود که ضمن ترانزیت شورشیان به گواتمالا توسط این کشور ها پایگاه های خود را هم در اختیار بمب افکن های آمریکایی قرار دهند تا به محض شروع قائله، آمریکا مواضع دولتی و نظامی گواتمالا را بمباران کند.
از اولین اقدامات کودتاچیان قبل از عملیات ایجاد یک ایستگاه رادیویی علیه دولت آربنز بود، این رادیو که خود را رادیو آزادی می نامید قرار بود که به محض شروع کودتا با ایجاد جنگ تبلیغاتی پیشروی های کودتاچیان را گزارش کند و همچنین با دروغ پراکنی در پیروزی کودتا را تسریع ببخشد.

مرحله چهارم: کودتا و براندازی

از 21 تا 27 ژوئیه 1954 کودتاچیان پس از ماه‌ها آموزش توسط سیا از مرزهای همسایگان مرتجع گواتمالا وارد این کشور می شوند، ارتش گواتمالا علی رغم بمباران های شدید هواپیما های آمریکایی پیشروی آنها را متوقف می کند.
آربنز ابتدا سعی کرد که به طور سیاسی موضوع را حل و فصل کند، او درخواست قطعنامه ای را از سازمان ملل می کند تا نیروهای این سازمان برای تحقیق وارد گواتمالا شوند، که این درخواست توسط آمریکا و شرکایش رد می شود و قطعنامه رأی نمی آورد.
با اینکه کودتاچیان از در همان نقطه صفر مرزی متوقف شده بودند امّا رادیو آزادی کارش را به خوبی انجام می داد، این رادیو ارتش گواتمالا را شکست خورده توصیف می کرد و منظم و هدفمند علیه آربنز و دولتش برنامه دست به پخش برنامه می زد.
جنگ نرم کاملاً موثر واقع شده بود، حتی بعضی از افسران ارشد گواتمالا هم اعتماد به نفس خود را از دست داده بودند، تعدادی از افسران خود باخته ارتش نامه ای به آربنز می زنند و در آن نامه برای او ضرب الاجلی را تعیین می کنند و خطاب به وی می نویسند : تا چند روز آینده یا استعفا بده و یا با کودتاچیان به یک توافق برس و قضیه را خاتمه بده.
آربنز دست به دامان آمریکا می شود و طی تماسی با دولتمردان آمریکایی از آنان می خواهد که دوباره مذاکرات انجام بگیرد و حتی گواتمالا حاضر است به یونایتد فروت غرامت هم بدهد.
امّا آمریکا پیشنهاد آربنز را رد می کند و به چیزی جز کناره گیری‌اش راضی نمی شود.

دروغ بزرگ و استعفای آربنز

روز 25 ژوئن (8روز پس از آغاز عملیات) رادیو آزادی در خبری دروغین اعلام کرد که دو ستون بزرگ از شورشیان مسلح در حال حرکت به سمت پایتخت هستند ، این خبر سر تا پا دروغ را مردم باور کردند و باعث شد که هزاران نفر از مردم پایتخت از خانه و شهر فرار کنند و آواره کوه و جنگل شوند؛ هرج و مرج در پایتخت، جنگ سنگین رسانه ای، ضرب الاجل افسران ارتش، فشار های بین المللی و حملات هوایی آمریکا موجب شد که آربنز بالاخره تسلیم شود و در 27 ژوئن استعفا داد.
او در آخرین سخنرانی اش در رادیو ملّی گواتمالا گفت :

آمریکا اصرار دارد که من کمونیست هستم در حالی که این خلاف واقع است و واقعیت را باید در کمپانی های میوه آمریکا جست‌وجو کرد که وحشت دارند که تحولات گواتمالا در مابقی کشور های آمریکای لاتین گسترش پیدا کند و زمان حقیقتی را که من می گویم را آشکار خواهد کرد.

سخنرانی آربنز در رادیو ملّی گواتمالا

دست نشانده آمریکا در قدرت می‌رسد


آربنز استعفا داد امّا زمام حکومت را به دست رئیس ستاد مشترک ارتش گواتمالا، ژنرال کارلوس دیاز سپرد، آربنز قبل از استفعا به دیاز شرط کرد که حکومت را به دست تو می دهم به شرطی که مهره آمریکا یعنی کاستی آرموس به حکومت نرسد، همچنین با او هیچ مذاکره ای نکن ! این شرط را کارلوس دیاز می پذیرد و آربنز از کشور خارج می شود، ولی آمریکا به چیزی جز یک نوکر اکتفا نمی کرد بنابراین به فشارهای نظامی و رسانه ای خود ادامه داد، تا جایی که آرموس هم اعلام کناره گیری کرد و حکومت را به دست کاستی آرموس سپرد.

گواتمالا بعد از جاکوبو آربنز


آمریکا اوّلین کشوری بود که کاستی آرموس را به عنوان یک رئیس جمهور دموکراتیک (!!) به رسمیت شناخت و مبلغ 80 میلیون دلار به دولت او کمک مالی کرد.
کاستی آرموس بلافاصله پس از به قدرت رسیدن اصلاحات ارضی را لغو کرد، او تمام زمین های یونایتد فروت را پس داد و مخالفین و روشنفکرانی که سفارت آمریکا برایش لیست کرده بود را سرکوب کرد از دیگر اقدامات دموکراتیک وی انحلال همه احزاب سیاسی،اتحادیه های کارگری و تشکل های سیاسی بود همچنین جهت ایجاد رسانه آزاد روز نامه‌های مخالف را به تعطیلی کشاند و دستور داد که کتبی که از نظر دولت ضاله هستند باید سوزانده شود، بنابراین هر کتابی که مفادش درباره کمونیست و یا حتی درباره فقر، عدالت، انقلاب و .. نوشته شده بود را به طور گسترده سوزاندند، در لیست کتب ضاله، کتاب بینوایان ویکتور هوگو هم قرار داشت (چون اوضاع فلاکت باری که در کتاب ترسیم می شد شبیه وضعیت مردم گواتمالا بود).
آرموس و دیکتاتور های نظامی بعد از او 40 سال بر گواتمالا حکومت کردند که ثمره‌اش از بین بردن بسیاری از مخالفین، جنگ های متعدد داخلی، کشته شدن 200 هزار نفر در درگیری های داخلی و تصفیه حساب های دولت، محو 440 روستا و شکل گیری گروه‌های متعدد شورشی بود.




بله این بود دموکراسی آمریکایی …

دیدگاهتان را بنویسید